همه چیز در باره عبید زاکانی زندگی نامه گلچین اشعار عبید منظومه موش و گربه

عبید زاکانی کانیکالا
ست کانیکالا
فروشگاه ست دختر و پسر
ست مردانه کانیکالا
استایل کانیکالا
بازار کانیکالا
بازار کانیکالا
پینشهاد کانیکالا
لباس زنانه
پیشنهاد برای بانوان

زندگی نامه خواجه نظام‌الدین عبیدالله زاکانی معروف به عبید زاکانی شاعر، نویسنده و لطیفه ‌پرداز ایرانی قرن هشتم هجری است که طبق قراین موجو ددر اواخر قرن هفتم یا اوایل قرن هشتم ه.ق. در یکی از توابع قزوین چشم به جهان گشود

صرف نظر از این‌که عبید شاعر بوده‌ است، همگان نام او را با طنز و هزل عجین و اغلب عامه او را به لطایفش می‌شناسند. عده ای عبید زاکانی را پدر طنز فارسی لقب داده اند در این میان منظومه موش و گربه شهرت بسیار داشته و ریش نامه و صد پند از همه لطیف ترند. مانند بسیاری از طنزپردازان متقدم مانند سعدی شیرازی، طنز و هزل به یکسان در لطایف او راه یافته‌است دیوان لطایف او شامل بخش‌های زیر است

رسالهٔ اخلاق الاشراف
ریش نامه
صد پند
ترجیع بند ج..
تضمینات و قطعات
رباعیات
رسالهٔ دلگشا
تعریفات ملا دو پیاز
منظومه موش و گربه
منظومه سنگتراش
رسالهٔ تعریفات ملا دو پیازه

گلچین اشعار

عبید زاکانی کانیکالا

تا مهر توام در دل شوریده نشست
وافتاد مرا چشم بدان نرگس مست


این غم ز دلم نمی‌نهد پای برون
وین اشگ ز دامنم نمیدارد دست

گوئی آن یار که هر دو ز غمش خسته‌تریم

با خبر نیست که ما در غم او بی‌خبریم

از خیال سر زلفش سر ما پر سوداست

این خیالست که ما از سر او درگذریم

با قد و زلف درازش نظری می‌بازیم

تا نگویند که ما مردم کوته نظریم

دل فکنده است در این آتش سودا ما را

وه که از دست دل خویش چه خونین جگریم

عشق رنجیست که تدبیر نمیدانیمش

وصل گنجیست که ما ره به سرش می‌نبریم

جان ما وعده وصلست نه این روح مجاز

تو مپندار که ما زنده بدین مختصریم

آه و فریاد که از دست بشد کار عبید

یار آن نیست که گوید غم کارش بخوریم

عبید زاکانی کانیکالا

هرکس که سر زلف تو آورد بدست

از غالیه فارغ شد و از مشگ برست

عاقل نکند نسبت زلفت با مشگ

داند که میان این و آن فرقی هست

منظومه موش و گربه

ای خردمند عاقل ودانا

قصهٔ موش و گربه برخوانا

قصهٔ موش و گربهٔ منظوم

گوش کن همچو در غلطانا

از قضای فلک یکی گربه

بود چون اژدها به کرمانا

شکمش طبل و سینه‌اش چو سپر

شیر دم و پلنگ چنگانا

از غریوش به وقت غریدن

شیر درنده شد هراسانا

سر هر سفره چون نهادی پای

شیر از وی شدی گریزانا

روزی اندر شرابخانه شدی

از برای شکار موشانا

در پس خم می‌نمود کمین

همچو دزدی که در بیابانا

ناگهان موشکی ز دیواری

جست بر خم می خروشانا

سر به خم برنهاد و می نوشید

مست شد همچو شیر غرانا

گفت کو گربه تا سرش بکنم

پوستش پر کنم ز کاهانا

گربه در پیش من چو سگ باشد

که شود روبرو بمیدانا

گربه این را شنید و دم نزدی

چنگ و دندان زدی بسوهانا

کفش جدید زنانه
فروشگاه کفش
لباس زنانه کانیکالا
پوشاک دخترانه
کیف کانیکالا زنانه جدید
فروشگاه کیف
آرایشی و بهداشتی کانیکالا
آرایشی بهداشتی
کانیکالا جدیدترین ها
اکسسوری
ستهای دونفره کانیکالا
فروشگاه ست دونفره
لباس زنانه
پوشاک زنانه
کانیکالا دیجیتال
لوازم دیجیتال
عینک مردانه
فروشگاه عینک
زیورآلات